من ی عصبی آروم
ی عشق بارون با قانون داغون
اما میرسه به خواستش آسون
من عشقُ میذارم پای غرورم
رفیقامو دوست دارم اندازه جونم
واسه پیر شدن هنوز جوونم
اما دوست دارم همه چیزُ بدونم
من فقط واسه خودمم و خدای خودم
من زندگی میکنم با همین گُلای دورم
یاد گرفتم آرامشُ به سرنوشت گفتم آماده شو
هیچ وقت فکر نمیکردم دست به قلم شم اما حالا که شد
من خودم تقدیرُ رقم میزنم تو آینده قدم میزنم
من به افکارم قلم میزنم و اشعارمُ ورق میزنم
من درگیر حرفای پشتم نمیشم
چون جاشون نیست پشتم که بیشتر
من طالب پیشرفتم و تا اینجاشم خوب پیش رفتم
من همیشه فقط محتاج بالا سریم بودم
تو بنده واقعی خدا بودن تاحالا که سریع بودم
همیشه خواستم اول باشم نه مثه بقیه تنبل باشم
همیشه خواستم اونی باشم که باید باشم
من عشقم بعد خدا فقط موزیک و شعر نوشتنه
من چشمم بعد دنیا فقط رو بیت و دلنوشتمه
نظرات شما عزیزان: